تولد 20 ماهگی مبارک

تو روز تولد ۲۰ ماهگی گل پسرم یه بارونی بارید بیاین و ببینین... هوا تمیز تمییییز در حد تیم ملی بود

مامانم اینا نهار خونه ما دعوت بودن جاتون خالی قرمه سبزی بار گذاشته بودم و خدا وکیلی خیلی خوب

هم جا افتاده بود... (تعریف رو حال کردین)... بعد از نهار و خوردن چایی و شیطنتهای پسر ناز رفتیم بیرون

چقدر شلوووووغ بود بیرون... همه داشتن از هوای پاک لذت می بردن... من که سر از پا نمی شناختم و

با تمام وجود نفس می کشیدم... ووووی چقدر هوا سرد بود... گل پسری هم تو ماشین خوابیده بود...

بعد هم برگشتیم و با احترام اومدیم خونه

قصه ما به سر نرسید گل پسرمون زودی به خونه رسید... ههههه

تولد 19 ماهگی و سال جدید مبارک

از بابت غیبت طولانیم قدر یه دنیا شرمنده

اول از همه سال نو رو خدمت خانواده گلم و پسر نازنین و همچنین دوست جونی ها تبریک می گم و از

خداوند بزرگ خواستار بهترینها برای شما تو این سال جدید هستم.

حالا می رسیم به بیان کردن علت غیبت

بعد از زدن واکسن ۱۸ ماهگی به گل پسر در تاریخ ۲۶ بهمن ماه تب اومد سراغ نی نی گولومون... مثل

کوره آتیش بود و از درد به خودش می پیچید... از شبی که واکسن زده شد سرفه های شدید هم پشت

سرش اومد در صورتی که اصلا سرماخوردگی نداشت... خلاصه این دکتر و اون دکتر... و کاشف به عمل

اومد سرماخوردگی به صورت پنهان تو بدن محمدمبین بوده و واکسن باعث خودنماییش شده...

 مریضی گل پسر طولانی شد و شب بیداریها پشت سرش تا می اومدم بخوابم باید می رفتم سرکار...

اصلا دل و دماغ مطلب نوشتن نداشتم همزمان با این جریانها دندون درآوردن اقا محمدمبین هم شد قوز

بالا قوز... تا اینکه خودمون رو به زور رسوندیم برای سال جدید یهو به خودم اومدم که ای دل غافل نه از

واکسن گل پسر نوشتم نه از چهارشنبه سوری و نه از تولد ۱۹ ماهگی... عزمم رو جزم کردم و الان

نشستم پشت سیستم و مثل خوندن نمازهای قضا همه رو با هم نوشتم... امیدوارم پسملی ببخشه

به هر حال عید اومده و انشالله امسال سال پربرکتی برای همه دوستان باشه...