تولد 11 ماهگی مبارک....

گل پسرم عشق مامانی

۱۱ ماه گذشت عزیز دلممممم

الان ماشالله قدرت درک بالایی پیدا کردی... وقتی ادای گریه کردن رو درمیارم زود می فهمی و با درآوردن

بعضی صداها رو درمیاری که مثلا مامانی چرا گریه می کنی و بعد با دستهای کوچیکت دستای من رو که

جلوی صورتمه می کشی کنار و وقتی چشمم می یفته تو چشات گریه واقعیم رو می کنم....

بعد می گم خدایا شکرت.... خدایا شکرت

بلاخره بعد از گذشت چند ماه و گشتن های پی در پی خرس پوه رو برات پیدا کردم و بابایی زحمت

خریدشو کشید... چقدر خوشحال بودم پیداش کردم به قول بابایی اگه یه کیسه طلا بهت می دادن

اینطوری ذوق نمی کردی....

برای چند ثانیه می تونی سرپا بایستی... کابینتها از دستت امون ندارن.... عاشق برنامه خاله شادونه

و تبلیغ چاکلز و بستنی رامکی....

شیر خوردنت کم شده و تمایل زیاد به کباب و ساندویچ داری خدا بخیر بگذرونه....

اونقدر چهار دست و پا می ری اینور اونور که یهو شلوار از پات درمیاد... زانوبند هم نمی زاری برات ببندیم

آب زیاد می خوری.... عاشق شیشه دلستری.... دو تا دندون کوچولوی جلویی ردیف پایینت درومده و

قهقهه می زنی... وقتی می خندی دلم آب می شه...

به ماشین خیلی علاقه داری چه راستکی چه اسباب بازی.... خلاصه شدی شیطون.... ماشالله

 

ديدار مجدد

بعد از چند ماه بلاخره سعادت يارمان شد تا به ديدار دوست خوبم خانم حفيظي بريم. مادر مهربونشون

هم بودند و چقدر خوشحال شدم از ديدارشون

ماشالله هزار ماشالله پسر نگو قند عسل... تپل و تو دل برو... فقط نگران اين بودم پسملي ما خونه اونا رو

به هم بزنه كه خدا رو شكر چون محيط براش غريبه بود يه گوشه آروم نشست....

ديدار خوبي بود و براي من تجديد روحيه شد... حالا اميرحسين پسمل خانم حفيظي ۸ماه و محمدمبين

نزديك به ۱۱ ماهشه....

چقدر زود داره مي گذره

ايشالله جفتتون افراد مفيدي براي جامعه باشين....

همه چي آرومه.... تو كنارم هستي

كنارمي آرام و متين و باوقار

با چشماي ناز و خوشملت بهم آرامش مي دي.... آرومم خيلي آروم

با يه دندون كوچولو و تيزت كه تو فك پايينت درآوردي چه شيرين شدي ماماني

ديگه كم مونده به پايان يه سالگيت..... چهار دست و پا مي ري و همه چي رو ريختي به هم

موهاي من و مامان جون رو حسابي مي كشي و وقتي دستتو رها مي كني موهاي زيباي ما تو دستاي

تو تلو تلو مي خوره

ديگه باي باي كردن رو بلد شدي و با دست چپت باي باي مي كني

سرتو هي به سمت راست و چپ تكون مي دي

وقتي چيزي رو از دستت قايم مي كنيم با چشمات جاي قايم كردن رو تعقيب مي كني و بعد با يه ترفندي

مي ري سراغش.... واي واي

صداي آهنگ وقتي مي شنوي مي رقصي يعني به حالت رقص باسن كوچيكتو تكون مي دي و دست مي

زني.... اين حركت در شأن شما نيست ماماني.......... دخترونه بيده

ديگه خوابوندنت مكافات شده.... مگه مي خوابي .... مگر اينكه از ترانه هاي اندي بخونم برات اونم مال

سال ۱۳۷۳..... عزيز من بهار من.... عشق اولم عشق آخرم.... پري شهر قصه.... ببين به چه كارهايي ما

رو وادار مي كني هااااااااا

عاشق خيار و هندونه اي..... ميوه خوري مثل باباييت

كباب رو دوست داري با ساندويچ البته نون فانتزي رو بهت مي دم... طفلي بچم

خلاصه شدي شاه خونه ما

سلامت باشي ماماني